سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکانس اول :
در پی تشرفمون (خرداد89) به عتبات عالیات ، روزهایی که در نجف ساکن بودیم به شهر کوفه رفتیم و روزی رو به اعمال مسجد کوفه اختصاص دادیم ... چسبیده به مسجد کوفه مزار سه تن از افراد مشهور تاریخ اسلام قرار داره : حضرت مسلم بن عقیل ، هانی بن عروه ، مختار ثقفی ... پس ذهنم تصویر روشنی از مختار نداشتم اون روز ، یه جورایی اطلاعاتم هم خیلی کم بود ، فقط پس زمینه ذهنم تصویر خوبی نبود و با کدورت داشتم به زیارتش می رفتم ، تا اینکه حدیث امام محمد باقر (ع) یا اگه اشتباه نکنم امام سجاد (ع) که بالای ضریح مختار بود رو خوندم که مضمونی مشتمل بر این داشت که : مختار دل ما اهل بیت رو شاد کرد. دلم روشن شد ...
سکانس دوم :
نمایشگاه کتاب بود چند سال پیش و یه غرفه هم به سیما فیلم اختصاص داده بودن گمونم ... عکس ها و پوسترهای متعدد از تولیدات سیما فیلم اونجا قرار داده شده بود ، اون موقع هنوز یوزارسیف هم پخش نشده بود ... ولی غرفه پر بود از عکس های فیلم مختارنامه ، کاری که اون موقع ها شروع شده بود و تا الان که نوبت پخش برسه حدود هفت سال طول کشیده ، ذهنیتم این بود که وقتی شروع بشه با دیدن هر پلان حتما تلویزیون خونمون قراره بترکه ... اسم کارگردانش هم که میرباقری بود و دیگه شک نداشتم که انفجاری در حال اومدنه ... فیلم های کارنامه میرباقری گواهی بر این مدعا بود ... امام علی(ع) ، معصومیت از دست رفته ، فیلم هایی بودن که  در ذهنم نقش بسته بودن و شک نداشتم که مختارنامه با این همه کار طولانی و وقتی که براش گذاشته شده قطعا چیزی از قبلی ها کم نداره ... *..انفجار نزدیکه .
سکانس سوم:
قسمت اول مختارنامه قراره امشب پخش بشه ، میخ شدم جلوی تلویزیون ، منتظرم تا یکی از نوادر فیلم های مذهبی تاریخ رو ببینم و به به و چه چه کنم ، در این قحطی فیلم فاخر!!! تیترا‍ژ ابتدایی فیلم شروع میشه ... گوشامو تیز می کنم ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ، حتما اشتباه شنیدم ... نه ! مگ میشه !!! صدای تک خوون زن توی فیلمی با محتوای عاشورایی؟ کارگردانی میرباقری؟ مختار نامه ؟ هفته بعد که دوباره میشینم نیگاه می کنم می بینم از روی تیتراژ اول فیلم صدا برداشته شده ، خوشحال میشم که حتما هفته پیش اشتباه شده بوده ... ولی زهی خیال باطل چون مثل اینکه درست شنیدم و هیچ اشتباهی هم در کار نبوده بلکه بردنش تیتراژ پایانی !!!
سکانس چهارم:
از ریتم سریع فیلم لذت می برم و همش یاد حرص خوردن های مداوم پای فیلم در چشم باد می افتم که هر هفته باید شاید صحنه های طولانی و خسته کننده می بودیم ... خدا پدر و مادر عوامل مختارنامه رو بیامرزه که فکر عمر مردم رو کردن و صحنه های بیخود و حداقل نشون مردم نمی دن ... یه کوئن مثبت به مختارجون نامه میدم که شلنگ آب رو به سریالشون نبستن... خدا رحمت کنه پدر  و مادر شون رو...
سکانس پنجم:
همین جوری هر هفته کیفوریم که اگه جمعه ها مهمونی بودیم خدا یکشنبه و شبکه قرآن رو که ازمون نگرفته ، یا اینکه اگه یکشنبه خدا قسمت نکرد خدا دوشنبه و شبکه ملی رو برامون نگه داره ، یا اینکه اگه توفیق نبود و دوشنبه نشد دیگه پنج شنبه دیگه حتما می بینمش ، ای بابا این هفته هر کاری کردم نشد ببینم ... چی کار کنم ؟ ندا از غیب می رسه : ای انسان غم نخور که تکرارش رو جام جم نشون میده ... لپام گل می اندازه از این همه رعایت حال مخاطب ... بالاخره خدای ما فقرا هم بزرگه ....(ظن بد نبرین خدایی نکرده ما ماهواره نداریم زبانم لال ... گیرنده دیجیتال ملی داریم ! )
سکانس ششم:
در مجامع فامیلی و در حال دیدن مختارنومه هستیم که عده ای ازین رجال فامیل شوهر سبز زاده ی ضد انقلاب منش لب به انتقاد از مختار نامه می گشایند : که ای دادا ! ای هوارا ! این مختارنامه پشتواانه تاریخی ندارد و براساس فیلم نامه ای تخیلی از خود جناب میر باقریست ... چشم هایم گشاد می شود و در دلم می گویم خوب  برو چشم پزشکی و چکاپ کن اون چشمان روم به دیوارت رو ... مگه ندیدی آخر فیلم فقط نیم ساعت اسم کتب و منابعی که فیلم رو بر اساس اونا نوشتم بالا میره؟؟؟ چند دقیقه بعد دوباره یکی از رجال گلاب به روتون دیگه لب به درفشانی باز کرد و این بار فرمود: این همه در و درخت و سبزه تو اون آب و هوا و موقیت آب و هوایی بعید نیست ... اندکی در فکر فرو رفتیم ... قبلا هم از رجل دیگری شنیده بودیم که درون پلان های فیلم درخت چنار دیده اند به جای درختان نخل ... در اینجا دیگر نمیدوانیم سوتی فیلم بوده یا اینکه این سرسبزی مستندات تاریخی داشته ،داوود آقا بیا اعاده حیثیت بفرمایید...
سکانس هفتم:
در جدال بین عقل و عشق در طرفداری از مختارنامه یا بدگویی از مختارنامه گیر افتادم که خودم به شخصه مچ فیلم نامه را میگیرم ... قسمت هشتم فیلم ، جایی که حضرت مسلم رو پیش ابن زیاد ملعون بردن و قبل از وصیت کردن حضرت مسلم ، جایی که عمر سعد لعنت الله علیه داره با زیاد حرف می زنه در گوشی ، زیاد به اون می گه : برو وصیتش رو گوش بده ، تو قوم و خویش اون هستی ... از حریت به دوره که به وصیت مسلم گوش نکنی !!!! چشمان مبارک دوتا بود شد هشت تا ... حربن ریاحی کلا از زمان حضرت آدم مشهور بوده و جزو ضرب المثل ها بوده که قبل  از حادثه عاشورا و پیوستن حر ریاحی به سپاه امام هم جزو دیالوگ های مختارنامه آورده شده !!! یا للعجب ... جلل الخالق ...
رسما اعلام می کنم که در این سکانس اشتباه از من بوده و برای بیشتر روشن شدن به نظرات دوستان عزیز در بخش نظرات مراجعه کنید.


تیتراژ پایانی:
مختار نامه رو به خاطر خیلی نقاط قوتش تحسین می کنم ، ولی کاستی هایی که داره خیلی تو ذوق می زنه.
این بود برداشت اینجانب ، از ده قسمتی از مختارنامه که حالا پخش شده.
*البته تصورم درباره اینکه تلویزیونمون میترکه درست بود ، چون واقعا تلویزیونمون ترکید و یه خرج درست حسابی رو دستمون گذاشت
 

اضافه نوشت : در یک برنامه تلویزیونی مدیر روابط عمومی پروژه مختارنامه اعلام کرد که از قسمت 14 به بعد باید منتظر اتفاقاتی که از مختارنامه انتظار میره باشیم و قضاوت الان زوده... منتظریم پس!



لینک دانلود تیتراژابتدایی مختارنامه

لینک دانلود تیتراژ پایانی مختار نامه(لالایی علی اصغر)

 


+تاریخ شنبه 89/9/13ساعت 12:43 صبح نویسنده ره گذر | نظر